روزحدوث حادثه ی آفرینشم
چشم چه بسته بودبه دنیای سرکشم
تاپاگرفتم ازکرمِ کردگارخود
نام "محدثه"بنهادم تبارخود
بعدازحدوث،گفت اذان،پیرمخلصم
درگوش های تشنه یِ بی تابِ حافظم
گشتم کنیزِفاطمه دختِ رسول دین
بیخودزخودشدم به همین نام،اینچین
نامم محدثه چونهادندبایقین
باکسرِدال وضمه ی میم ودلی چنین
آمدبه رقص دربرِمن ازطرب چودید
ازدستِ کودکی دل دیوانه ام رمید
دل خودبه روزگارجوانی کباب گشت
موی سپیدمن نمکی برشباب گشت
ازدردپهلوی گل یاس ودلِ کبود
حالم چنین نبودوچنان،حالی ام نبود
بهرعلاج می کشم این دردکهنه را
عالم خجل شوندهمی اهل فتنه را
پرسدطبیب درددلم را،چه گویمش؟
بادردیار،مرحمتی راچه جویمش؟
من ازدل ودل ازمن دیوانه می گریز
دیوانه راببین،عجب ازخانه می گریز
ازبس گریست چشمه ی چشمم زهجریار
سیل سرشک من،زدل آسمان ببار
یارب چه چشمه ایست محبت؟که من ازآن
یک قطره آب خوردم ودریاشدم چنان
القصه گویمت چنان وصف وشرح حال
پاسخ دهدهمی به تمامی سوال
آن خال هاشمی که نگارم به رو زده
منت خدای راکه نکوبرنکوزده
هان ای محدثه! گذرازاهل غم مکن
عاشق بمان به آل عبا،مهرکم مکن...
سپاس ازشاعرگرامی
امروزیهویی:
سلام
چیپس و پفک؟؟؟
25 دقیقه مدام مسواک بزنید نمی توانید اثرات آن را از دندان ها تمیز کنید
قرآن عبس
فالینظر الانسان الی طعامه