۱۹
دی ۹۳
بایقین آمده بودیم ومرددرفتیم
به خیابان شلوغی که نبایدرفتیم
می شنیدیم صدای قدمش رااما
پیش ازآن لحظه که دررابگشاییم رفتیم
زندگی سرخی سیبی ست که افتاده به خاک
به نظرخوب رسیدیم ولی بدرفتیم
آخرین منزل ماکوچه ی سرگردانیست
دربه درپی گم کردن مقصدرفتیم
مرگ یک عمربه درکوفت که بایدبرویم
دیگراصرارمکن باشد،باشد،رفتیم
فاضل نطری
۹۳/۱۰/۱۹
خدا کند منزل آخر ، آباد باشد
یا حق