بودنی درخلوت من....

بودنی درخلوت من....

"هیچ گاه" بخاطر"هیچکس" دست ازارزش هایم نمی کشم....

شادی روح

"شهیدخیرمحمدسیاوشی"

و"شهیدشیرمحمدسیاوشی"

دایی های عزیزم ،وهمه شهدای اسلام....صلواات

کانالم 👇
@roooohoreyhan

۲۲
مرداد ۹۳

 یادت باشه.....

  فقط تایه جایی..صبوردیده میشی

  وازاونجابه بعد....

احمق!!!!

لادل

۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۵
کمی بودن ...
۲۲
مرداد ۹۳

_ زهره خانم...این کتاب(....)من کجاست؟


_نمیدونم عزیزم!..


_یه نگاه به اتاق پشتی می کنی؟


همسر"مردخندان"سری تکان دادوازاتاق بیرون رفت.


مردخندان،یکی ازپوشه های روی صفحه ی نمایه رایانه بازکردوگفت:


اینارودرباره ی زهره جمع کرده ام...هرچی که پیداکردم؛ریختم تواین پوشه...


شعر،مطلب ادبی...خلاصه هرچی که بگید!


خنده مان گرفت.فک نمی کردیم مردخندان،باهمه شلوغی کارهایش،


بنشیندودرباره اسم همسرش هم پزوهش کند!


یکی ازدوستان به شوخی گفت:ازشمابعیده...بااین شأن علمیتون،


اینقدر"زن"جماعت روتحویل بگیرین!


مردخندان،نگاهی به دوستمان کردوآرام گفت:


زهره،اول"بنده ی خداست"؛بعد"همسرمن".....


وقتی اسمش روبا"خانم"صدامی کنم،یعنی اول تورویه "انسان"


وبنده خدامیدونم،بعدهمسرخودم....


مردخندان این راکه گفت،لبخندزیرکانه ای زدوادامه داد:


تازه؛وقتی شمابرید،"زهره جان"صداش می کنم!


ع7ف

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۷
کمی بودن ...
۲۱
مرداد ۹۳

فقغقف

۷ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۱ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۵
کمی بودن ...
۲۱
مرداد ۹۳

چانه ی "مردخندان"حسابی گرم شده بودوتندتندحرف میزد.....


مثل همیشه،باز،روحمان راپروازمیدادمدام اصرارمی کردکه حواسمان به"مغز"حرفهاباشد،نه 

پوششان.....


یکی ازدوستان که حس می کردصدای گنجشک های درخت توی حیاط،ممکن است کلام اوراقطع

 کند؛


آهسته دستش راازپنجره بیرون بردوسنگی رابه سوی گنجشکهاپرتاب کرد....


ناگهان،مردخندان سکوت کرد.آرام سرش رابالاآوردوگفت:....متشکرم.....امادیگه نمی تونم حرف 

بزنم.....


َشما،موسیقی متن کلامم روقطع کردین...


بعدهم درسکوت رفت!


االهام اززندگی علامه بزرگوارسیدمحمدحسین حسینی طباطبایی

67ه87

۱۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۵
کمی بودن ...
۲۰
مرداد ۹۳

سخت است همزیستی دایم .......


باکسانی که تورانمی فهمند...


اما"عزیزان" تواند.....


il

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۱
کمی بودن ...
۱۹
مرداد ۹۳

ارزش چادرم راوقتی فهمیدم که راننده تاکسی مرا

"خانم"

واورا

"خانومی"

خطاب کرد......!!

بدذبلد

۱۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۴
کمی بودن ...
۱۹
مرداد ۹۳

njjk

۵ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۷
کمی بودن ...
۱۸
مرداد ۹۳

دل بسپار....

به آتشی که نمی سوزاند"ابراهیم" را

دریایی که غرق نمی کند"موسی" را

نهنگی که نمی خورد"یونس "را

کودکی که مادرش اورابه دست موجهای" نیل" می سپاردتابرسدبه خانه ی تشنه به خونش

دیگری رابرادرانش به چاه می اندازند،سرازخانه ی عزیزمصردرمی آورد

آیاهنوزهم نیاموختی؟؟

که اگرهمه عالم قصدضرررساندن به توراداشته باشندوخدانخواهد،

"نمی توانند".....پس توکل کن وبه سمت اوقدمی بردار!


ات



۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۰
کمی بودن ...
۱۷
مرداد ۹۳

کربلا اگر نبود


زمین آیابازهم


"جادبه" داشت؟؟؟


فغ

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۵
کمی بودن ...
۱۶
مرداد ۹۳

می روم بهشت راآتش بزنم که مردم خدا


رافقط به خاطرخودش بخواهندنه به 


خاطرجهنم وبهشت....



۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۲
کمی بودن ...