زندگی با همه ی خوب و بدش، یک سفر است
هرکه ویزاش، فقط چند شبی معتبر است
یک خیابان و گذرگاهِ توقف ممنوع
تند باید برود هرکه در آن رهگذر است
مطلقا تا ته خط دور زدن ممکن نیست
اشتباهی بروی، گم شدن و درد سر است
توی این راه به هرکس که رسیدم دیدم
بدتر از من غمکی دارد و کُلا پکر است
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
گفته بودند که او روشن و صاحب نظر است
خنده ای کرد و بفرمود: کجا آمده ای؟
من خودم مشکلم از هرکه بگی بیشتر است
درِ میخانه ببستند و پلمپش کردند
درِ تزویر و ریا بازتر از هرچه در است
مشکلی بدتر از این مشکل هشیاری نیست
ای خوش آن کس که به کل از همه جا بی خبر است
گفتم این شاخصه ها ذوق مرا خشکانید
گفت: امروزه فقط پول پرستی هنر است
پول معیار و ملاک همه ی ارزش هاست
هرکسی در حد و اندازه ی پولش بشر است
گفتم ای پیر، بده جامی و سرحالم کن
گفت: برخیز و برو، محتسب این دور و بر است...