۰۵
مرداد ۹۳
خادماگریه کنون صحنتوجارومی کنن
...همه نقاره ی یضامن آهومیزنن
یکی بین ازدحام،میگه کربلامی خوام
.....یکی می بنده دخیل
...بچه مریضه به خدا...برام عزیزه به خدا
....آقاجون....آقاجون
....عده ای باکرمت مجنون وباصفاشدن
خیلیاازحرمت راهی کربلاشدن...
دل که مبتلامیشه...جنسش ازطلامیشه...مرغ کربلامیشه....
میگه برم امام رضا......تابگیرم یه کربلا........آقاجون
۹۳/۰۵/۰۵